خوب به عنوان اولین نوشته میخوام در مورد خانوارز بنویسم. از اونجایی که دوستان زیادی توی مدتی که خانوارز بازی کردم پیدا کردم این متن رو مینویسم !
پارسال همین موقعها بود که من شدیداْ یک فرد بیکار بودم و همینجوری صبحها و شبها فقط پشت سیستم بودم !!! یکی از دوستان یک ایده داد که سایتی بصورت بازی آنلاین ایجاد کنیم. منم با کمی تحقیق به این نتیجه رسیدم که درآمد خوبی داره و بد نیست که کمی روش تمرکز کنیم !
خیلی سریع یادم افتاد که چنتا دعوتنامه به بازیهای آنلاین برام ارسال شده بود و ... . سریعاْ رفتم به دعوتنامهها رسوندم خودمو و توی چندتا بازی عضو شدم. یکیش myfc.ir بود که با توجه به بازی با اعدادی که توی اسکریپتش لحاظ شده بازی جذابی هست. اما خوب ... !!!! یکی دیگه از این بازیها تراوین بود که هرچی نشستم بازی کردم دیدم باید پول هزینه کنی و این باعث میشه بازیکنهایی که جذب بازی شدن از بازی فراری بشن که یکیش خود من بودم ! توی تراوین اگر میخوایی اول باشی باید هزینه کنی !! باز هم بازیهایی بودن مثل مافیا - بانوی محبوب و ... که از همه اینا جالبتر خانوارز بود ! این بازی فوقالعاده جالب بود به قدری که من رو از هدف اصلی خودم کاملاْ دور کرد. هدف من بررسی بازیها بود و اجرای یک ایده جالب و جدید برای سایت بازی خودمون که یک دفعه دیدم خودم شدم یکی از بازیکنهای این بازی ! همش میگفتم عجب آدمهایی پیدا میشن وقتشون رو میزارن پای بازی ! خودم دچارش شدم ! همه چیز از یک روز خوب و آفتابی شروع شد ! روزی که بازی رو توی سرور ۲ خانوارز فارسی شروع کردم زمان زیادی از بازی نگذشته بود. محیط جالب و کاربر پسندش باعث شد من محو تماشای این بازی بشم و بشینم به بازی کردن. حس عجیبی به آدم دست میداد. اینکه بتونی یک شهر داشته باشی و توی این شهر ارتش داشته باشی و بتونی با این ارتش خودت بجنگی خیلی جذاب بود ! واقعاْ چطور میشه جنگید !؟
همینجوری یک هفته گذشت و من که بازی رو تازه شروع کرده بودم شده بودم جزء نفرات اول این سرور !!! اونموقع فقط دو تا سرور بود که یکیش ۲ بود و دیگری ۱ بود که ثبت نام توی ۱ قفل شده بود ! به هر حال همینجوری روزهای زیادی میگذشت و من برای خودم شده بودم یه بازیکن !!!
همینجوری هر روز با بازیکنهای دیگه دوست میشدم و ... بازی خیلی خوب میگذشت و همینجوری کر کری میخوندیم برای همدیگه و هرکسی میبرد برده بود و کسی که شکست میخورد فارم میشد و مجبور بود مدتها جاخالی بده تا ارتش بتونه بسازه (میدونم سخت متوجه میشین بعضیهاتون که من چی میگم ولی تا آخرش بخونید براتون خوبه!) خلاصه همینجوری میگذشت که یک روز من با یکی در افتادم به اسم DARK ARMY بعللللللللللله !!! خدایا توبه ! این دیگه کیه ! اونموقع تازه نسخه بازی تغییر کرده بود و توی نسخه جدید چیزی اضافه شده بود به اسم اردوگاه و من با اردوگاه رفتم دم در قلعه دارکآرمی و یک حمله زدم و منابعی رو به غارت بردم ! جالبش اینجا بود که این بازیکن هم همون موقع و قبل از اینکه من بهش حمله کنم آهنگ حمله به من رو داشته و ارتشش رو فرستاده بود سمت من. اونموقع مارش چندگانه یک مشکلی داشت و ارتشی که داشت به سمت حریف میرفت از مارش چندگانه نشون نمیداد مارش داره به سمت مدافع میرسه و ... سر همین موضوع من و کامران (دارک آرمی) جفتمون به همدیگه داشتیم میتاختیم و خودمون از دیگری خبر نداشتیم !
اما چرا ما داشتیم به همدیگه میتاختیم !؟ من از قبیله طوفان بودم ! قبیله طوفان کلاْ ۴ نفر کله گنده داشت ! یکیش من بودم (خاک بر سر من که برای یه کار دیگه رفتم توی بازی چی شدم اونوقت توش ! البته هیچی هم نبودما ! فقط رنکینگم خوب بود!) یکیش آرش بود و یکی دیگه هم محمد پانت بود و دیگری دکتر بود که توی بازی به اسم DRXOX شناخته میشه هنوز و اونموقع کامران امروزی بود !) هر چهارتامون توی رنکینگ بین ۱ تا ۱۰ بودیم!
کامران هم از یک قبیله دیگه بود به اسم ارتش طلایی. کامران بچههای مارو میزد و بچههای قبیله ما از دستش دلشون خون بود. خلاصه سرتون رو درد نیارم. من سر این موضوع گفتم میرم میزنمش خوب ! اونم سر اینکه دیگه همه بهش جا خالی میدادن به من میخواست حمله کنه تا شاید بتونه از این طریق ارتش منو بزنه و جنگی در بگیره و تجربه نصیبش بشه.
ارتش من به قلعه کامران خورد. خودش میگه داشته کشتی کج میدیده و خانومش (که از بدبختی اونم از بازیکنهای قوی خانوارزه!) یکدفعه میبینه کامران غارت شده و ... !! از هر منبع ۵۰ تا زدمش. که در نوع خودش کم نبود ! اونم ارتشش که رسید به من, من پشت اکانت بودم و تونستم جاخالی بدم. کامران که اعصابش خورد شده بود همینجوری شب و روز میزد تا آخر تونست اونم از من غارت کنه. بعد از این آیدی یاهوی منو پیدا کرده بود و کلی توی یاهو با همدیگه صحبت کردیم. آخ که این پسر چقدر باحاله. من چند روز قبل از اینکه با کامران آشنا بشم قصد کرده بودم بازی رو بزارم کنار. چون واقعاْ داشت زندگیم رو نابود میکرد. خلاصه با کامران هم که صحبت کردم دیگه دیدم اونم همین حس رو داره. من قصد کردم بازی رو بزارم کنار بعد از اینکه با کامران آشنا شدم و دیدم من که ارتش دارم بزار چند نفر رو نفله کنم بره. خلاصه در افتادم با ارتش طلایی و دونحسام و ... و الکی داستان ساختم و دعوا راه انداختم. دکتر و آرش هم ریست کرده بودن. اونا هم از بازی خسته شده بودن. خلاصه سرتون رو درد نیارم. بعد از اینکه یکی از بازیکنها به اسم سعید اومد زد چنتا قلعه منو گرفتش (اونموقع میشد از اردوگاه با نجیبزاده به قلعه فعال حمله کرد ! پس گرفتن قلعه از بازیکن فعال کاری نداشت! آخ که مرده این اشکالات بازی بودم من !!!) و کل ارتش منو نابود کرد. منم که از قبل کلید ریست رو درخواست کرده بودم و آماده ریست بود ریست کردم و رفتم سراغ زندگیم.
ولی بعد از یک مدت کامران یه اکانت توی سرور ۵ داد با یک کلکی و گولم زد و به بازی فرا خواند مرا !!! توی سرور ۵ راند ۱ من تازه بطور کامل بازی رو یاد گرفتم ! یادش بخیر. چقدر کل سرور دوست داشتن مارو بکوبن !!!!! یادش بخیرررررررررررررررررررررررر.
توی این سرور بود که با خیلی از بازیکنهای دیگه هم آشنا شدم. سرور 4 و 1 و 3 هم رفتم البته که داستانش رو چون چیز خاصی نداره نمیگم ! سرورهای خوبی هستن ولی خوب زیاد توشون بازی نکردم!
توی سرور ۵ راند ۱ کلی نامردی توی این بازی یاد گرفتیم ! کلی سبک ارتش چیدن و ... . سرور اسپید بود دیگه !
این بازی هیچی نداره جز رفاقتهایی که توش درست میشه.
شاید توی این بازی با افرادی آشنا شده باشم که در آینده بتونیم همکاریهای مختلفی با هم داشته باشیم.
اما یکی از این بازیکنهایی که با شخصیتش خیلی حال کردم محسن بود . بعلللللله MOHI !!! رفیق شفیق کامران و یکی از طلاسازهای کله گنده ! (هیکلش هم گندستا !!!) قول یکی مونده با آخر خانوارز همین محسن هست ! آخریش هم که خود کامرانه !
بازیکنهایی که در زیر اسمشون رو میارم فقط عدهای هستن که باهاشون دوستی خوبی داشتم و به یادشون هستم. اگر کسی از قلم افتاد دیگه خودش ببخشه !
کامران دارک آرمی (که الان کل خان وارز دستشه !) - محسن حدودی یا موهی که توی سرور ۲ راند ۲ با موهی 110 اول شد - داش معین مددی که چاقو کش با مرامیه و سرور ۶ با دوستانش اول شدن البته اگر اکانت پیرمردان که دست سه نفر بود بازی رو ول نمیکرد شاید اول نمیشدنا !! - علی رفیق که سبک بازی کردنش آدم رو یاد گانگسترهای آمریکایی میندازه - پامی (پیام سعادت) که یکی از سادهترین بازیکنها بود - آریا (کلفت بوستان) که بهترین امپراتوری بود که توی این بازی دیدم میتونست خوب مدیریت کنه قبایلش رو و در این بین بازیش هم خوب انجام بده (هرچند حیله گر خوبیه ولی بازیکن خوبی هم هست اما در این بین از مرامش نباید گذشت!) - حسین دیجی که نشون داد اصفحانی اگر اصفهانی باشه توی خانوارز هم شخصیت خودش رو نشون میده! (شوخی) - دونحسام که پسر کاملاْ مودب و با دیسیپرین و با شخصیتی هست و همه توی خانوارز باهاش رفیق هستن - رضا شاه که کلاْ حال میکنه لوتی برخورد کنه و بگه من زورم زیاده (شوخی) - علی گلادیاتور که فکر کنم بیشترین تعداد اکانت توی سرور ۲ رو الان داشته باشه ! (نه برای مولتی ! برای جاسوسی توی قبایل دیگه!) - علی قائم که از برو بچههای دانشگاهمون هم هست و تازه همدیگه رو توی دانشگاه پیدا کردیم و تازه همکلاسی هم هستیم ! - آرش رفلیک که رفت خدمت دیگه برنگشت ! - حامد تروریست که شیطنتهایی که داره کم نیست ! و شدیداْ دوست داره بره توی رومهای افغانیها توی بیلوکس و کل کل کنه - فرزاد ابراهیمی (خشایار شاه) که توی سرور ۳ همه میشناسنش و شدیداْ دوست داره حال کامران رو بگیره و سر به سرش بذاره ! (همینجوری دور همدیگه باشن خوش باشن !) - هادی خان که یه دفعه میزنه به سیم آخر همه رو میکشه به فحش و میره و دیدی یه پاش مختصات ۱:۱ هست و اونیکی روی ۲۰۰:۲۰۰ و داره رنگ چمن رو تیره میکنه ! - جواد ایمانی که خونسرد بازی میکنه و کل سرور رو به گریه در میاره همیشه - داش مرتضی گل که همیشه تا چند کیلومتری فارمهاش در حال گریه و زاری هستن ! - مهدی آل بویه که کلاْ یه سبک عجیبی بازی میکنه و اینم رفیق شفیق کامرانه ! - سعید هلیش که اولین و آخرین فردی بود که منو فارم کرد که البته کمتر از نیم ساعت بعدش ریست کردم و قصدم هم قبلش این بود که ریست کنم! - سید روح الله هاشمی (روحی) که توی کویت از بیکاری میشینه بازی میکنه و انقدر خوب بازی میکنه و با ادب و قوی بازی میکنه که واقعاْ نشون داد بین اصفحانیها بازیکن خوب پیدا میشه (شوخی) - ذبیح که داداش روحی هست و تونست با اکانتی که توی سرور ۱ بهش دادم خوب بازی کنه و با اختلاف کمی دوم بشه (Dark.Loader اکانت من بود که وسط سرور چون دیدم توی سرور بازیکن خوب زیاد نیست و همه ترسو هستن گفتم ذبیح بیا بزن همشون رو به گریه در بیار که اونم الحق خوب انجام داد اینکار رو) - سیامک کیاشمشکی که کلی داستان داریم با همدیگه. یادش بخیر آخرش نرفتیم از نزدیک ببینیمش- مهرداد دارک مستر هم که دیگه نیاز به معرفی نداره و با امیر (هم اطاقیش) دوتایی میشینن نقشه میکشن چجوری یک سرور رو ... ! یکی دیگه هم هست که مفت خوری توی خونشه ! علی مفت خور که مفت خور ترین مفت خورهایی بوده که تا امروز دیدم ! مفت خوری رو باید بریم پیشش شاگردی کنیم ! و خیلی از دوستان دیگه که الان حضور ذهن ندارم.
این بازی هیچی نداره جز دوستیهایی که توش بوجود میاد. بهترین راه برای پیدا کردن دوستان واقعی همینجاست.
شاید بشه گفت جایی که میشه شخصیت واقعی انسانها رو توش دید همینجا باشه چون شما حداقل ۲ ماه (در سرور اسپید که کمترین زمان با هم بودن رو داره) در کنار یکدیگر خواهید بود و رفتارها و کارهای یک نفر رو میتونید کاملاْ تحت نظر بگیرید و خوب بشناسیدش.
در آخر هم باید بگم که از ساخت یک بازی تحت وب گذشتیم ! چرا !؟ چون دیدیم آه و ناله و نفرین مادران زیادی پشت ادمینهای سایتهای بازی آنلاین هست و اینکه دیدیم انقدر بازیهای رنگاوارنگ خارجی هستن که دارن به پارسی ترجمه میشن که جایی برای ایجاد یک بازی ایرانی نیست !
به هر شکل تنها چیزی که خانوارز داشت این بود که شبها تا دیر وقت بشینی به غارت کردن ! و جز دوستانی که توش باهاشون آشنا میشی چیز دیگه نداشت !
اگر واقعاْ میخواهید زندگی خوبی داشته باشید فقط برای تفریح بازی کنید و با کسی کل کل نکنید ! وگرنه مجبورید تمام وقتتون رو بذارید برای بازی !
موفق باشید
BLOG COMMENTS POWERED BY DISQUS